انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، یک بار دیگر نشان داد که نظرسنجیها اعتبار ندارند و بیش از یک بازی ژورنالیستی برای مشغول کردن بدنهی فعّال انتخابات و تغییر موضع توجّه فعّالان و جهتدهی افکار عمومی نیستند.
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نشان داد که احمدینژاد چه خیانتی مرتکب شد و چگونه به بخت گشادهی خود و حزب الله لگد زد.
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نشان داد که هنوز خیلی عقیبایم و خیلی باید زحمت بکشیم. نشان داد که سیاسیکاری و سیاستزدگی، کارآیی ندارد. نشان داد که باید عمیقتر اندیشید و عمیقتر تبلیغ کرد. نشان داد که بدون فهماندن گفتمان انقلاب به بدنهی جامعه و تبدیل کردن آن به یک فرهنگ عمومی و مطالبهی همگانی، نمیتوان در زمان انتخابات، میوهی شیرین آن را چید.
نشان داد که بدنهی حزب الله، خیلی برای یک کار سازمانی منسجم، نیاز به آموزش و تمرین دارد.
نشان داد که هنوز گفتمان انقلاب به درستی برای مردم تبیین نشده است.
نشان داد که نیروهای حزب الله، سیاستزدهاند و آنقدر که باید، برای نهادینه کردن اندیشهی بنیادین نهضت، نه ارج قائلاند و نه تلاش کردهاند.
نشان داد هنوز مرام و آداب انتخابات حزباللهی برای حزباللهیها تبیین نشده و الا در تبلیغات دچار برخی کارها نمیشدند.
نشان داد که هنوز هم رسانههای خودی، گاهی وقتها به ژورنالیسم کثیف مدرن، آلوده میشوند.
نشان داد که ما چقدر دیر به فکر انسجام و برنامه افتادهایم. ای کاش ساز و کار امروز جبههی پایداری، هشت سال زودتر ایجاد شده بود تا به جای احمدینژاد، یک انسان مطمئن، اصلح شناخته میشد.
ای کاش ظرفیتی که طی چند هفتهی کوتاه میتواند چنین جو انتخاباتی ایجاد کنند، کمی تلخی و مرارت تعمیق اندیشهی اسلام ناب را به جان میخرید و به جای هر 4 سال یکبار، هر روز و هر زمان به یک جنبش فراگیر برای ریشهکن کردن اسلام آمریکایی و التقاطی در همهی عرصهها اقدام مینمود تا دیگر مجالی برای تنفس وابستگان در این پهنه و بوم نباشد چه رسد به آنکه اردو بکشند و جو بسازند و برای ریاست جمهوری دندان تیز کنند.