سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند : اى امیر مؤمنان چه مى‏شد اگر موى خود را رنگین مى‏کردى ؟ ] رنگ کردن مو آرایش است و ما در سوک به سر مى‏بریم [ و از سوک رحلت رسول خدا ( ص ) را قصد دارد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :4
کل بازدید :91422
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/8/26
7:12 ص

یکی از دردهای خیلی از آدم­های این دوران، متخیّل و متوهّم بودنشان است. یعنی بیش­تر در خیال و وهم زندگی می­کنند نه در عالم حقیقت. خیلی مهم است که انسان هر چیز را آن­چنان که هست ببیند، بشناسد، تحلیل کند و به آن ترتیب اثر دهد. انسان بدون درک صحیح از نظام حاکم بر زندگی­اش، نمی­تواند برنامه­ریزی صحیح و مفیدی برای آن داشته باشد. مدتی است به نوعی دچار بن­بست شده­ام. نوعی کلافگی و نومیدی. چرا به اینجا رسیده­ام؟ چرا بسیاری این­چنین می­شوند؟ و چرا بعضی پا فراتر می­نهند و در نهایت به اعتیاد یا فساد یا خودکشی یا دیوانگی می­رسند؟ چون زندگی­شان را، داشته­هایشان را، وقایع پیرامون­شان را، حاکم عالَم را و خودشان را درست نشناخته و تحلیل نکرده­اند. این­ها را درست ندیده­اند. به گمانم این نقطه یکی از گره­های اساسی زندگی بشر است. یکی از اُمّهات الأمراض. انسان نباید در فضای مجازی زندگی کند. باید عقل، حاکم بر زندگی انسان باشد. حقیقتاً چشم­ها را باید شست و بدون علم صحیح نمی­توان برداشت درستی از عالم داشت. شاید فلاسفه به دنبال همین عنوان بودند و دقیقاً انحطاط فلسفه­ی غرب پس از جناب «کانت» در این است که رابطه­ی انسان و حقیقت و واقع را برید و در میان آن، واسطه قرار داد و امکان درک حقیقت و واقع را منکر شد و بازگشت به آن­چه سوفسطائیان می­گفتند و فلاسفه برای نفی آن قیام کرده بودند. جداً چند ماهی است به این نکته می­اندیشم که ما به سختی دچار مدرنیسم شده­ایم و این منشأ بسیاری از بدبختی­های ماست. انسان باید عاقلانه زندگی کند نه مختالانه و خدا «مختال فخور» را دوست ندارد.1 مختال را بعضی به متکبر و امثال آن ترجمه می­کنند ولی دقیق­تر آن است که «مختال از ماده­ی خیال به معنای کسی است که با یک سلسله تخیلات، خود را بزرگ می­پندارد. اگر به اسب، «خَیل» گفته می­شود به خاطر آن است که هنگام راه رفتن، شبیه متکبران گام برمی­دارد.»2 مختال یعنی خودخواهِ ذهن­محور و غیرواقع­نگر که به همین سبب «فَخور» (بسیار فخرفروش) نیز هست. یعنی چون مختال، حقایق را مدّ نظر ندارد و تنها مطابق میل درونی خود و با ساخته­های ذهن خود تحلیل می­کند، به خود می­بالد. قوه­ی خیال، بسیار قدرتمند است و شاید مهم­ترین راه نفوذ شیطان به وجود انسان باشد. قرآن بر این موضوع تأکید دارد که شیطان انسان را دچار آرزوهای دور و دراز می­کند، او را می­فریبد، به او وعده می­دهد و ... : «یَعِدُهُم و یُمَنِّیهِم و مَا یَعِدُهُم الشَیطانُ إلّا غُرُوراً. (نساء: 120)»، «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَنَّهُم أَجمَعین. (ص: 82)‏»، «قالَ رَبِّ بِما أَغوَیتَنی‏ لَاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الْأَرضِ وَ لَاُغوِیَنَّهُم أَجمَعین. (حجر:39)»‏ و «قالَ فَبِما أغوَیتَنِی لَأقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقِیم ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَینِ أیدِیهِم و مِن خَلفِهِم و عَن أیمانِهِم و عَن شَمائِلِهِم و لا تَجِدُ أکثَرَهم شاکِرِین. (اعراف: 17،16)» یعنی شیطان قسم خورده که انسان را اغواء کند و راه آن را در «وعده دادن»، «تمنیه (آرزومند کردن)» و «تزیین» و تکرار این فرایند از طرق گوناگون، بیان نموده است. این همان روندی است که شبهه را ایجاد می­کند و «إنَّما سُمِّیَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لِأنَّها تُشبِهُ الحَق‏. (نهج البلاغه/ صبحی صالح/ خطبه 38)»3 یعنی شیطان با نفوذ در خیال انسان، باطل را زینت داده و به رسیدن به منافع خیالی آن وعده می­دهد و این تزیین برای شبیه کردن باطل به حق است ورنه انسان باطل را نمی­پذیرد. «فَلَولا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِن قَسَت قُلُوبُهُم وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما کانُوا یَعمَلُون‏. (انعام: 43)» آن­چه ساحران فرعون می­کردند، همین بود: «قالَ بَل أَلقُوا. فَإِذا حِبالُهُم وَ عِصِیُّهُم یُخَیَّلُ إلَیهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعى. (طه:66)‏» و آن­چه حضرت موسیعلی نبینا و آله و علیه السلام کردند، نابودی این تخیل بود. حضرت موسی حقیقت را نمایانید و ساحران و مردم را بیدار نمود تا حقانیت او را دریابند و به حق، ایمان آورند. عصای آن پیامبر، تخیلات را بلعید نه طناب­ها را: «فَأَلْقى‏ مُوسى‏ عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُون (شعراء: 45)»‏4 آن­چه شیطان می­خواهد، بدون خیال ممکن نیست. اگر ما بر مبنای حقایق بیاندیشیم و رفتار کنیم نه بر مبنای تخیلات، آرزوی غیرممکن نخواهیم کرد.5 اگر حقایق را بنگریم، زیبایی­های عالم را خواهیم دید نه تزیینات شیطانی را. زیرا تزیین یعنی زیبا جلوه دادن آن­چه از زیبایی بهره ندارد. اگر حقایق اشیاء را دریابیم و با نگاه صحیح، آن­ها را آیات الله بفهمیم، فریب زیبا نمایاندن را نمی­خوریم و زیبایی را از مدّعی زیبایی تمییز می­دهیم. هنر اسلامی متعهد به ارائه­ی زیبایی­های خلقت است ولی هنر مدرن، زینت­گری می­کند. (هرچند بدون حقیقت، زیبایی پوچ و دروغ خواهد بود و در دنیای مدرن، نسبیت هنری، روشن­گرِ بن­بست هنر منفکّ از حقیقت است.) مغرور شدن نیز ریشه در خیال دارد و عُجب هم. این که کسی خیال کند که از دیگران برتر است یا از چیزی که گمان می­برد آن را داراست، تعجب کند و به خود ببالد. در لغت، غرور یعنی فریب و مغرور یعنی فریب خورده. «و ما یَعِدُهُم الشیطانُ إلّا غُرُوراً. (نساء:120- إسراء: 64)»

اگر خدا بخواهد ادامه دارد

  ---------------------------------------------

1 : نساء: 36- لقمان: 18- حدید: 23

2 : برگزیده تفسیر نمونه/ جلد1/ ص 426/ پاورقی

3 : شبهه، به دلیل شباهتش به حق، شبهه نامیده شد.

4 : استفاده از درس تفسیر آیت الله جوادی آملی

 

 


92/5/22::: 5:3 ع
نظر()