یکی از دردهای خیلی از آدمهای این دوران، متخیّل و متوهّم بودنشان است. یعنی بیشتر در خیال و وهم زندگی میکنند نه در عالم حقیقت. خیلی مهم است که انسان هر چیز را آنچنان که هست ببیند، بشناسد، تحلیل کند و به آن ترتیب اثر دهد. انسان بدون درک صحیح از نظام حاکم بر زندگیاش، نمیتواند برنامهریزی صحیح و مفیدی برای آن داشته باشد. مدتی است به نوعی دچار بنبست شدهام. نوعی کلافگی و نومیدی. چرا به اینجا رسیدهام؟ چرا بسیاری اینچنین میشوند؟ و چرا بعضی پا فراتر مینهند و در نهایت به اعتیاد یا فساد یا خودکشی یا دیوانگی میرسند؟ چون زندگیشان را، داشتههایشان را، وقایع پیرامونشان را، حاکم عالَم را و خودشان را درست نشناخته و تحلیل نکردهاند. اینها را درست ندیدهاند. به گمانم این نقطه یکی از گرههای اساسی زندگی بشر است. یکی از اُمّهات الأمراض. انسان نباید در فضای مجازی زندگی کند. باید عقل، حاکم بر زندگی انسان باشد. حقیقتاً چشمها را باید شست و بدون علم صحیح نمیتوان برداشت درستی از عالم داشت. شاید فلاسفه به دنبال همین عنوان بودند و دقیقاً انحطاط فلسفهی غرب پس از جناب «کانت» در این است که رابطهی انسان و حقیقت و واقع را برید و در میان آن، واسطه قرار داد و امکان درک حقیقت و واقع را منکر شد و بازگشت به آنچه سوفسطائیان میگفتند و فلاسفه برای نفی آن قیام کرده بودند. جداً چند ماهی است به این نکته میاندیشم که ما به سختی دچار مدرنیسم شدهایم و این منشأ بسیاری از بدبختیهای ماست. انسان باید عاقلانه زندگی کند نه مختالانه و خدا «مختال فخور» را دوست ندارد.1 مختال را بعضی به متکبر و امثال آن ترجمه میکنند ولی دقیقتر آن است که «مختال از مادهی خیال به معنای کسی است که با یک سلسله تخیلات، خود را بزرگ میپندارد. اگر به اسب، «خَیل» گفته میشود به خاطر آن است که هنگام راه رفتن، شبیه متکبران گام برمیدارد.»2 مختال یعنی خودخواهِ ذهنمحور و غیرواقعنگر که به همین سبب «فَخور» (بسیار فخرفروش) نیز هست. یعنی چون مختال، حقایق را مدّ نظر ندارد و تنها مطابق میل درونی خود و با ساختههای ذهن خود تحلیل میکند، به خود میبالد. قوهی خیال، بسیار قدرتمند است و شاید مهمترین راه نفوذ شیطان به وجود انسان باشد. قرآن بر این موضوع تأکید دارد که شیطان انسان را دچار آرزوهای دور و دراز میکند، او را میفریبد، به او وعده میدهد و ... : «یَعِدُهُم و یُمَنِّیهِم و مَا یَعِدُهُم الشَیطانُ إلّا غُرُوراً. (نساء: 120)»، «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَنَّهُم أَجمَعین. (ص: 82)»، «قالَ رَبِّ بِما أَغوَیتَنی لَاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الْأَرضِ وَ لَاُغوِیَنَّهُم أَجمَعین. (حجر:39)» و «قالَ فَبِما أغوَیتَنِی لَأقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقِیم ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَینِ أیدِیهِم و مِن خَلفِهِم و عَن أیمانِهِم و عَن شَمائِلِهِم و لا تَجِدُ أکثَرَهم شاکِرِین. (اعراف: 17،16)» یعنی شیطان قسم خورده که انسان را اغواء کند و راه آن را در «وعده دادن»، «تمنیه (آرزومند کردن)» و «تزیین» و تکرار این فرایند از طرق گوناگون، بیان نموده است. این همان روندی است که شبهه را ایجاد میکند و «إنَّما سُمِّیَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لِأنَّها تُشبِهُ الحَق. (نهج البلاغه/ صبحی صالح/ خطبه 38)»3 یعنی شیطان با نفوذ در خیال انسان، باطل را زینت داده و به رسیدن به منافع خیالی آن وعده میدهد و این تزیین برای شبیه کردن باطل به حق است ورنه انسان باطل را نمیپذیرد. «فَلَولا إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِن قَسَت قُلُوبُهُم وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما کانُوا یَعمَلُون. (انعام: 43)» آنچه ساحران فرعون میکردند، همین بود: «قالَ بَل أَلقُوا. فَإِذا حِبالُهُم وَ عِصِیُّهُم یُخَیَّلُ إلَیهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعى. (طه:66)» و آنچه حضرت موسیعلی نبینا و آله و علیه السلام کردند، نابودی این تخیل بود. حضرت موسی حقیقت را نمایانید و ساحران و مردم را بیدار نمود تا حقانیت او را دریابند و به حق، ایمان آورند. عصای آن پیامبر، تخیلات را بلعید نه طنابها را: «فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُون (شعراء: 45)»4 آنچه شیطان میخواهد، بدون خیال ممکن نیست. اگر ما بر مبنای حقایق بیاندیشیم و رفتار کنیم نه بر مبنای تخیلات، آرزوی غیرممکن نخواهیم کرد.5 اگر حقایق را بنگریم، زیباییهای عالم را خواهیم دید نه تزیینات شیطانی را. زیرا تزیین یعنی زیبا جلوه دادن آنچه از زیبایی بهره ندارد. اگر حقایق اشیاء را دریابیم و با نگاه صحیح، آنها را آیات الله بفهمیم، فریب زیبا نمایاندن را نمیخوریم و زیبایی را از مدّعی زیبایی تمییز میدهیم. هنر اسلامی متعهد به ارائهی زیباییهای خلقت است ولی هنر مدرن، زینتگری میکند. (هرچند بدون حقیقت، زیبایی پوچ و دروغ خواهد بود و در دنیای مدرن، نسبیت هنری، روشنگرِ بنبست هنر منفکّ از حقیقت است.) مغرور شدن نیز ریشه در خیال دارد و عُجب هم. این که کسی خیال کند که از دیگران برتر است یا از چیزی که گمان میبرد آن را داراست، تعجب کند و به خود ببالد. در لغت، غرور یعنی فریب و مغرور یعنی فریب خورده. «و ما یَعِدُهُم الشیطانُ إلّا غُرُوراً. (نساء:120- إسراء: 64)»
اگر خدا بخواهد ادامه دارد
--------------------------------------------- 1 : نساء: 36- لقمان: 18- حدید: 23 2 : برگزیده تفسیر نمونه/ جلد1/ ص 426/ پاورقی 3 : شبهه، به دلیل شباهتش به حق، شبهه نامیده شد. 4 : استفاده از درس تفسیر آیت الله جوادی آملی