ضمن تشکر؛ ای کاش آقای ضرغامی بخوانند ... (2)
این نکته را با غصه مینویسم: ای کاش ذرهای از حساسیت امام روح الله نسبت به طرد ملیگرایی و ناسیونالیسم در وجود مسئولین صدا و سیما بود. این عقده را زمانی میگشایم که کشور ما در هفتهی گذشته دو حادثهی پر سر و صدا را پشت سر گذاشت: یکی انتخابات ریاست جمهوری و شوراها و دیگری پیروزی تیم ملی و صعود به جام جهانی. هر بار تلویزیون را روشن کردم یکی داشت میگفت ایران ایران. به چه زبانی فریاد بزنم که «ایران به تنهایی هیچ ارزشی ندارد.» ایران و آمریکا و اسپانیا و ... هیچ فرقی ندارند اگر فرهنگ و آیین مردمان ساکن آن نباشد. بفهمید «شرفُ المکان بالمکین.» نه چیز دیگر. به صراحت میگویم اگر اسلام و تشیع نبود من کامیون کامیون خاک وطنم را میفروختم و یک لیوان آب گوارا هم مینوشیدم. البته انسان سرپناه میخواهد ولی مگر سرپناه به خودی خود ارزشی دارد؟! هرجا گرم و نرمتر، همانجا بهتر. اتفاقاً ایران در طول تاریخ همواره محل درگیری و نزاع بوده پس چرا نروم در گوشهای امنتر؟ من در ایران ماندهام و خاکش را دوست دارم چون پایگاه مستحکم اسلام است. چون خاکش بوی شهادت برای ایمان دارد. چون مردمانش پیش و بیش از دیگران به بیداری اسلامی رسیدهاند. ایران هیچ ارزشی نداشت اگر کوفهوار پشت ولایت را خالی مینمود. من با صدای رسا اعلام میکنم، قم را بیش از وطنم یزد دوست دارم. اگر بیشتر هیئتی شوم «ما اصالتاً واسه کرببلاییم»ِ حاج عبدالرضا را میخوانم. اتفاقاً زبان عربی را هم بیش از فارسی دوست دارم. و شاید مردم افغانستان و پاکستان و لبنان و فلسطین را به اندازه مردم ایران دوست داشته باشم. شاید در بعضی موارد بیشتر. و از این گفته ابایی ندارم. حتی بسیاری از مستضعفین و پابرهنگان سیاهپوست آفریقا و آمریکا را به خروارخروار از برخی این هموطنان مرفه بیدرد ترجیح میدهم. ملاک دوستی و عشق برای من، ارادت به خمینی است. احمقانه است که برای افزایش مشارکت مردم را خاکپرست بار آوریم، برای خوشحالی و شادی هم و برای هر دلیل غیرمنطقی دیگر. مگر ما برای ایران قیام کردیم؟ بله هرکس به اسلام و انقلابش هم ایمان ندارد میتواند و باید در انتخابات شرکت کند تا لاأقل حیثیت وطنیاش لکهدار نشود ولی مگر چند درصد از مردم ما اینچنیناند. اگر هم برخی اینگونه شدهاند مگر نه اینکه مقصر اصلی همین صدا و سیماست؟ ما برای جذب قشر خاکستری داریم همه جامعه را خاکستری می کنیم. برخی مضامین سرودهایی که این روزها از سیما پخش شد، کفر محض بود. این دردها را به چه کسی بگوییم؟ آقایان! یک بار دیگر بخش مربوط به صدا و سیما را در قانون اساسی بخوانید: «وسایل ارتباط جمعی (رادیو- تلویزیون) بایستی در جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشههای متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلتهای تخریبی و ضد اسلامی جداً پرهیز کند. پیروی از اصول چنین قانونی که آزادی و کرامت ابنای بشر را سرلوحهی اهداف خود دانسته و لازم است که امت مسلمان با انتخاب مسئولین کاردان و مؤمن و نظارت مستمر بر کار آنان به طور فعال در ساختن جامعه اسلامی مشارکت جویند، امید به اینکه در بنای جامعهی نمونهی اسلامی (اسوه) که بتواند الگو و شهیدی بر همگی مردم جهان باشد، موفق گردد. «و کذلک جعلناکم أمّةً وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً»(بقره/ 143)»
بگذریم از مجاز شدن ناگهانی اندک موسیقیهای غیرمجاز باقی مانده از سوراخ گشاد و بیضابطهی وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی (!) در ایام انتخابات. و ارزش بازیهای فوتبال که به قول یکی از دوستان عزیز «انصافاً فوتبال افیون تودههاست.» و ... و رفع منع تصویر از بدحجابان و ... تنها برای استفادهی چند روزهی سیما و کم نیاوردن از رسانههای بیگانه. و «این رشته سر دراز دارد ...»