سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان برهنه است و جامه آن تقوا و زیورش حیا و دارایی اش فقه و میوه اشدانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :6
کل بازدید :89785
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/2/6
9:2 ع

الگویی برای فعالیت احزاب در چارچوب حکومت اسلامی

آحاد امت مسلمان ایران در تعیین واقعیت­های کشور و تاریخ اسلام، نقش حقیقی دارند. در جامعه­ی مسلمان ایران، اساساً حزب، به معنای مرسوم آن، بی­معنا و غیرقابل تحقق است. آنچه در واقع، دریای متحرک اجتماع ایران اسلامی را جهت و حرکت می­دهد، جبهه­ها و جریانات مبتنی بر جهان­بینی­ها و تعلّقات معنوی ریشه­دار موجود در طیف­های مختلف این جامعه است. این مدل جامعه­شناختی در تقسیم­بندی کلی موجود در جامعه­ی نبوی و پس از آن جامعه­ی علوی ریشه دارد که به شکل منطقی در سازمان تشیّع و در مدرسه­ی جعفری تئوریزه و نهادینه شده است. تفصیل نگاه شیعی به جامعه و ارشاد و هدایت و جهت­دهی آن توسط امام آن جامعه، چنین است: توحید که اساس عقیده و اندیشه یک مسلمان است، در جامعه­شناسی حقیقی نیز اساس و متجلی است. جامعه از کنار هم قرار گرفتن مخلوقات و بندگان، به وجود می­آید. محور این تجمّع، امام جامعه است و امام، یا امام هدایت است یا امام ضلالت. در جامعه­ی اسلامی، امام همان ولی الهی است که توسط خالق تعیین گردیده و با هدایت منسجم و نظام­مند جامعه به سمت حیات طیبه، حرکت جامعه را رهبری می­کند. آحاد امت نیز با پیروی بالنده از ارشاد حِکمی امام خود، راه رشد و تعالی فردی و جمعی را می­پیمایند. از آنجا که هر سازمان و حکومتی برمبنای برخی ارزش­ها و تفکرات بنا می­شوند، افراد تحت نفوذ حکم آن سازمان­ها را باید به دو دسته­ی خودی و غیر خودی تقسیم نمود؛ خودی یعنی کسی و نهادی که اندیشه و انگیزه­ی نظام بالادستی خود را پذیرفته و بر همان مبنا حرکت می­کند و غیر خودی یعنی کسی یا نهادی که آن اندیشه و انگیزه را نپذیرفته است. نظام اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست و مبنای شکل گیری آن جهان­نگری توحیدی و لوازم علمی و عملی منطقی آن است. پس در نظام اسلامی کسانی که دل­بسته و در صدد تحقق اسلام باشند، خودی و کسانی که نه این­چنین­اند، غیر خودی خواهند بود.

از سوی دیگر در نظامی که ذیل امامت ولی حق شکل می­گیرد، نهادهایی سازمان می­یابند که برخی از افراد منتخب جامعه با پذیرش مسئولیت­های این نهادها، به سامان­دهی روابط و امور حکومت و جامعه­ی اسلامی می­پردازند. این نکته بسیار حائز اهمیت است که در ساختار اسلامی حکومت، همه­ی آحاد امت، نسبت به یکدیگر و نسبت به حکومت و نسبت به امام خود مسئول­اند و حقوق و وظایف متقابل دارند پس مناصب، مسئولیت­اند نه محلی برای جلب قدرت و ثروت و منفعت. بنابر این نباید افراد یا گروه­هایی در صدد کسب قدرت باشند چه رسد به تلاش برای در انحصار گرفتن آن. وظیفه­ی هر شخص در جامعه اسلامی مشخص است و هر کس باید درصدد انجام وظیفه­ی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود باشد. یعنی دغدغه­ی یک مسلمان، رشد است و پذیرش مسئولیت اجتماعی، منوط بر ترتّب رشد اجتماع بر پذیرش آن منصب توسط شخص است آن هم در صورتی که ضرر قطعی متوجه رشد فردی وی نگردد و الّا داعی دیگری بر قبول زحمت در حکومت اسلامی وجود ندارد و اگر کسی به دنبال جلب منفعت مادی شخصی، در صدد قبول مسئولیت اجتماعی برآمد، از اصول اسلامی حیات و عمل صالح خارج شده و غیر خودی به شمار می­آید. حال اگر حزب، نهادی برای کسب قدرت سیاسی تعریف شود، نهادی اسلامی نخواهد بود و در ساختار نظام اسلامی، نخواهد گُنجید. اما اگر حزب را نهادی مردمی برای سامان­دهی و انتظام امور میان امامت و امت و تربیت انسان­هایی در تراز حکومت اسلامی تعریف نماییم، بر ملاک­های و نیازهای اسلامی حکومت تطبیق خواهد داشت. در تعریف مشهور، حزب، منافعی در عرض منافع جامعه و نظام دارد و اعضای آن محدود به کسانی است که می­توانند آن منافع را برای حزب تأمین کنند بر خلاف تعریف پیش­گفته که در آن، حزب، نهادی وظیفه­محور و مکلّف به ترتیب ساز و کاری جهت تسهیل دست­یابی نظام اسلامی به اهداف آن جامعه است و در طول آن، تعریف می­شود و در واقع واسطه­ای است برای تأمین حداکثری اطاعت سازمانی و مدوّن امت از امام. و این لزوماً به معانی تک حزبی بودن نیست. همه­ی افراد امت - به عنوان خودی­ها - زیر مجموعه­ی حزب الله اند ولی در درون حزب الله و با پذیرش اصول اساسی کلمة الله، ممکن است راه­کارها و نقشه­های مختلفی برای پیش­رفت، ترسیم و ارائه شود و هر یک از این تفکرات، محور گروهی از امت حزب الله باشد تا با گرد آمدن، سازمانی منطبق بر تفکر خود تشکیل داده و برای بسط آن در گستره­ی نظام، تلاش کنند. در عین حال همه­ی این گروه­ها، صمیمانه با حاکمیت و دیگر گروه­ها، هم­کاری می­کنند و تنها منافع حزب الله را لحاظ می­نمایند نه هیچ چیز دیگر را. اساساً تلاش جمعی آن­ها برای بسط اندیشه و سازمان خود در جامعه به دلیل تلقّی ایشان مبنی بر تسریع پیش­رفت نظام و جامعه با آن الگو است. در این میان غیر خودی­ها، تخصّصاً خارج­اند زیرا خود را از حیطه­ی حزب الله بیرون دانسته­اند و غلبه­ی اجتماعی با حزب الله است. البته ایشان با رعایت انتظامات و قوانین مورد خواست اکثریت -که بدان موظّف­اند- مورد حمایت نظام اسلامی خواهند بود.

اگر این الگو در جامعه اجرا شود، رقابت گروه­ها برای خدمت صادقانه معنا می­یابد و دیگر انتخابات، رقابت میان گروه­ها و افراد خودی و غیر خودی یا التقاطی نخواهد بود بلکه رقابتی است میان شیوه­های اجتهادی مختلفی که ممکن است در چارچوب اصول شرع، پدید آید. و جامعه­ی ایران باید برای رسیدن به چنین الگویی تلاش کند.

 


  
  

 

  «یا أیها الذین آمنوا! إتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً! یُصلِح لکم أعمالَکم و یَغفر لکم ذنوبَکم و مَن یُطِعِ اللهَ و رسولَه فَقَد فازَ فوزاً عظیماً

 

انتخابات بارزترین جلوه­ی عملِ اجتماعیِ مکلّف است. عملی که در فرایند پیچیده­ی آن چاره­ای جز کنکاش در شخصیت تعدادی از مؤمنان برای رأی به برخی از ایشان نیست. و این ورود، نزدیک شدن به خطوطِ قرمزی است که مرزهای بُرّنده­ی حقوق الناس، آن را در برگرفته است. محوطه­ای که شریعتِ مقدس، بسیار بر آن حساس بوده و بر تقوا در آن تأکید فراوان دارد. ورود به انتخابات ورود به چنین عرصه­ای است.

ورودی که در عین دشواری و حساسیت، واجب است. چرا که تعیین سرنوشت اسلام بدان وابسته است و اهمال در آن - هرچند کم باشد- پذیرفته نیست. پس برای ورود به معرکه­ی انتخابات باید مراقبتی مضاعف داشت و الا ضمانتی برای محفوظ ماندن از کیفرِ سنگینِ محرماتِ اجتماعی وجود ندارد.

برای انجام وظیفه در انتخابات باید چند مرحله را پیمود. مرحله­ی اول، اصل شرکت در انتخابات و ابراز رأی است بر خلاف آنان که گمان می­کنند به دلیل سختی رعایت حقوق شرعی در مسائل اجتماعی باید از این مسائل کناره گرفت، قرآن آن را امری مسلّم دانسته و لزوم صحت محتوای آن را بیان می­دارد و می­گوید: «اتقوا الله و قولوا» یعنی در حالی که تقوای الهی را لحاظ کرده­اید، ابراز عقیده کنید. یعنی شرط لازم این ورود را تقوا می­داند نه آن­که اساس ابراز نظر را زیر سؤال ببرد و صورت مسئله را پاک کند. مرحله­ی دوم درکِ «آن­چه باید گفت» است. «چه باید گفت»، مفهوم «چه نباید گفت» را نیز در دل دارد. آن­چه نباید گفته شود، با تبیین مصادیق «اتقوا الله» روشن ­می­شود. یکی از مهم­ترین مسائل در زمینه­ی هدایت انتخاباتی، مسئله شناخت نقاط ضعف نامزدهاست. آیا این عمل صحیح است؟ آیا لازم است؟ آیا می­توان در صحت و لزوم آن، به تفصیل نظر داد و ملاک این تفصیل چیست؟

در پاسخ به این سؤالات، باید گفت که اولاً لازمه­ی انتخاب یک گزینه از میان چند گزینه، مقایسه میان آن­هاست. پس نمی­توان چشم بر هم نهاد و بدون تحقیقی جامع، یکی را برگزید. اما محدوده­ی این تحقیق چه­قدر است؟ اصل اولی آن است که در مقام مقایسه، تنها نقاط مثبت، لحاظ و گزینه­ی برتر انتخاب شود. پس نباید در ابتدا با حذف گزینه به نتیجه رسید. در ابتدا باید از نامزدها تبیین کامل نظراتشان را طلبید و با سنجش آن­ها بهترین را برگزید. این نوع از عملکرد مربوط به موقعیتی است که اصل صحت اجمالی همه­ی گزینه­ها پذیرفته شده است ولی اگر نظر و منظومه اندیشه­ و رفتار یک گزینه، غیر صحیح بود، وضعیت تغییر خواهد کرد. اگر خطای آن شخص یا گروه به گونه­ای صریح و روشن است که نیازمند توضیح و تبیین نیست، باز هم نباید از تبلیغ گزینه­ی صحیح یا اصحّ، فراتر رفت. زیرا مبلغان گزینه غلط، با نشر نظرات خود، به تسهیلِ تشخیص گزینه مطلوب کمک می­کنند اما اگر خطای گزینه­ای برای برخی از مخاطبین، واضح نبود و به صورت شبهه در اذهان مطرح گردید، لازم است هدایت­گران و مبلغین به تبیین و تشریح خطایی که با ظاهری صحیح جلوه نموده، بپردازند. اساساً شبهه را شبهه نامیدند زیرا شبیه به حق و مدعی آن است. و این شباهت علت اشتباه حق و باطل است. و آنان که وظیفه هدایت را بر دوش دارند، بر خود لازم می­دانند که نقطه­ی انحراف و شکاف را کشف کرده و به آنان که دچار فتنه شده­اند بنمایانند تا از اشتباه رهایشان کنند. این عملکرد، هرچند اصل ثانوی است ولی در جای خود، لازم است. نمی­توان در حالی که قرآن­ها بر سر نیزه­اند از امیرمؤمنان (علیه­السلام) تنها بیان قوّت­های خودش را خواست و در صورت نمایش و مبارزه با مغالطه­ی جناح مقابل، او را متهم به تخریب و بداخلاقی نمود. بله؛ تخریب، شرعاً حرام و قطعاً بی­فایده بلکه مضر است. اما تخریب به چه معناست؟ تخریب یعنی خراب کردن و خراب کردن تنها در صورتی معنا می­یابد که چیزی درست باشد. آن چنان که گفتیم، در صورت وضوح نظرات و آگاهی داشتن مخاطبین، تخطّی از اصل اولی - یعنی بیان نقاط قوت و گزینش بهترین- خطاست زیرا نیازی به ورود به نقاط ضعف نیست اما اگر جهل یا غبار شبهه، شناخت را دشوار کرد، تبیین حقیقت لازم است و این، هرگز به معنای تخریب نیست. چند نکته در وجه تمایز و مصادیق تخریب و انتقاد قابل ذکر است:

 1- تخریب خیرخواهانه نیست.

 2- این که به شخص یا گروهی افترا بزنیم، تخریب است.

 3- این که نقاط قوت را نادیده گرفته و تنها نقاط ضعف را بیان کنیم، تخریب است.

 4- این که نقاط ضعف را بیش از آن­چه هست نشان دهیم، تخریب است.

 5- این­که مسئله­ی اثبات نشده­ای را به طور قطعی به کسی نسبت دهیم، تخریب است.

 6- این­که نقطه­ی ابهامی - که احتمال توجیه صحیح آن از طرف متهم و تبرئه­ی او در آن وجود دارد- را یک­جانبه مطرح کرده و از آن نتیجه بگیریم، تخریب است.

 7- این­که به جای نقد عملکرد یا صفت یک شخص، اساس شخصیت او را زیر سؤال ببریم، تخریب است.

 8- منتقد ممکن است اشتباه کند ولی مغرض نیست.

اما سه نکته را نباید فراموش کرد: اولاً ملاک در همه­ی آن­چه گفته شد، «قولوا قولاً سدیداً» است. یعنی مطلبی که بیان می­شود، استوار باشد به گونه­ای که در دادگاه عدل الهی، بتوان از آن دفاع کرد. مثلاً اگر مطلبی قطعی نیست، قطعی بیان نشود یا اگر احتمال چیزی وجود دارد، به صورت احتمالی مطرح شود. ثانیاً در انتخاب یک نامزد باید اصلحیت او احراز شود. نه آن­که فسق او احراز نشود. این که کسی فاسق نیست ، وظیفه شورای نگهبان است ولی رای دهندگان وظیفه دارند که اصلح را بشناسند و تفاضل او را احراز کنند پس در این روند، باید احتمالات هم لحاظ شود زیرا امور مهم، احتمال نیز مُنَجِّز (مسئولیت­آور) است چرا که محتمَلِ آن - ریاستِ جمهوری اسلامی به مدت 4 سال- بسیار بزرگ است. ثالثاً در استناد اقوال و افعال و افکار به یک شخص باید ابتدا سند را به شکل دقیق بررسی کرد پس از آن با در کنار هم قرار دادن آن­ها، به یک نظام دست یافت و آن کلی را ارزیابی کرد و کمتر به سراغ تک­گزاره­ها رفت. چرا که تک­گزاره­ها قابل تأویل و اغماض­اند و حتی خطای لفظی در آن­ها ممکن و محتمل است یا در بسیاری از موارد لازم است با قرائن مقام فهمیده شوند. پس باید منصفانه و با نگاهی جامع به ارزیابی جریان، برنامه و عملکرد نامزدها پرداخت.

و کلام آخر؛ قرآن راهکار رعایت تقوا را عدالت می­داند و می­فرماید «إعدلوا هو أقرب للتّقوی» عدالت ریشه و عدل، یعنی برقراری توازن میان چند طرف. و تنها «حق»، صاحب وزن است و باطل، تنها کفی بر زلال حق است که با زینت­گری شیطان، مردمان را می­فریبد «لاُزیننّ لهم و لاُغوینّهم». پس نباید پنداشت که برای رعایت عدالت، باید میان حق و باطل، توازن و تساوی برقرار کرد. زیرا باطل اساساً پوچ است و پوچی هیچ­گاه صاحب وزن نخواهد بود. بلکه باید همه را به شکلی برابر از حق، بهره­مند ساخت و همه را با میزان حق سنجید که «الوزن یومئذ الحقّ.» و طبیعی است که در نهایت، غلبه و پیروزی با اصخاب حق باشد: «فأمّا الزبد فتذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض.» و خداوند وعده داده که در صورت رعایت تقوا و استوار سخن گفتن، عملمان را اصلاح کند و مغفرتش را بر ما فرو ریزد و رستگاری برای کسانی است که از پروردگار و پیامبرش، اطاعت کنند: «یا أیها الذین آمنوا! إتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً! یُصلِح لکم أعمالَکم و یَغفر لکم ذنوبَکم و مَن یُطِعِ اللهَ و رسولَه فَقَد فازَ فوزاً عظیماً.»

 

 


92/3/18::: 7:46 ع
نظر()
  
  

ضمن عرض سلام

شاید برای خیلی­ها مطلوب نباشد که اولین مطلب پس از مقدمه، مطلبی سیاسی باشد ولی قبلاً گفتم که برای ضرورت­ها می­نویسم و ان شاء الله برای خدا.

دیروز که مناظره سوم پخش شد و مباحث بالا گرفت، واقعاً از صمیم قلب به وجود جناب استاد حداد و عزیز دلمان جناب جلیلی افتخار کردم و از عمق جان برای توفیقشان دعا کردم. از این که مردم آقای حداد را به بهانه­های بی­معنا و مهمل، گزینه­ی رأی خود قرار نمی­دهند، به شدت گله دارم. چرا به خدا آن قدر که باید ایمان نداریم تا بدانیم هیچ یک از نظرسنجی­ها رأی مردم را تعیین نمی­کنند و خدا - که مقلب القلوب است - معطل نظرسنجی نمی­ماند. اگر بین خودمان و خدا این بزرگوار را اصلح می­دانیم موظفیم با تمام توان برای ایشان تبلیغ کنیم و نگوییم که ایشان چون آرام است به درد نمی­خورد یا چون لاغر است فلان یا چون ... یا چون رأی نمی­آورد. خب اگر ما برای اصلح تبلیغ کنیم به خواست خدا اصلح، مقبول می­شود. ای کاش به جای محاسبات مادی، کمی خدا را لحاظ می­کردیم.

این مطلب را نوشتم برای تقدیر از مجاهدت شجاعانه استاد حداد عادل در دو مناظره اخیر که احساس می­شود به دلیل جنجالی نبودن شخصیت ایشان، به شدت مظلوم واقع شده­اند. ای کاش این نگاشته، قدمی هرچند کوچک باشد برای ادای دین آن مرد بزرگ بر ذمّه من. مردی که آنگاه که کتاب «فرهنگ برهنگی، برهنگی فرهنگی» اش را خواندم به گوشه­ای از ارزش و عمق شخصیتش پی بردم.

خدا این بزرگ­مرد را برای اسلام و انقلاب حفظ کند.

 

 


  
  

اول بسم الله الرحمن الرحیم.

دوم سلام بر همه آنان که در فضای مجازی حاضرند!

سوم از ورود به این فضا خوشحالم.

چهارم آنچه می نویسم، دغدغه هایی است که احتمال می دهم دانستنش برای شما هم مفید باشد پس نباید به دنبال محور واحدی برای این نوشته ها بود.

پنجم می خواهم برای خدا بنویسم، اگر خودش روزی کند.

ششم نظرات همه شما احتمالاً سازنده خواهد بود.

هفتم این، شروع کار است. خدا عاقبت به خیرمان کند.


92/2/28::: 3:29 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5