سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :8
کل بازدید :91511
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/9/5
5:52 ص

گناه یعنی خطایی که عامدانه و آگاهانه از انسان سرمی­زند. این اقدام به دلیل علم و عمد، ناشی از اراده است و اراده، ارتباط وثیقی با عمق روح آدمی دارد. پس زمانی که گناهی از انسان سرمی­زند، روح او با گناه، ارتباط می­گیرد و چون اراده­ی انسان، به آن تعلق گرفته، روح نیز با گناه درمی­آمیزد و به آن، علقه می­یابد. و این یعنی بخشی از علاقه و محبت انسان، به گناه منعطف شده است. اگر گناه­کار به سرعت بازگردد و با اعتراف به خطا، بغض قلبی نسبت به گناه را در خود ایجاد کند، می­تواند به نظام احسن برگردد وگرنه انسان به سبب حب نفس، در صدد توجیه گناه برمی­آید و تلاش می­کند تا جایگاه منطقی و ضروری­ای برای آن عمل، در نظام هستی بیابد و چون این تلاش، خلاف واقع و بی­ثمر است، گناه­کار، ناچار به ساخت نظامی جدید در ذهن خود به موازات نظام تکوین رب العالمین می­گردد و این یعنی خروج از ولایت الله و درافتادن در ورطه­ی تحلیل غیرواقعی و خیالی. پس علاوه بر عوامل قبلی، گناه نیز از عقل آدمی می­کاهد و انفکاک او از حقیقت عالم را می­آساید و این دلیل عدم آرامش گناه­کاران است و بدیهی است که هرچه گناه بیش­تر باشد، قبح گناه بیش­تر می­ریزد و تعلق خاطر به گناه بیش­تر می­شود و تمایل به توبه و اراده به بازگشت، تقلیل می­یابد. دقیقاً رمز آسان­تر بودن رشد روحی در ایام جوانی در همین نکته است چرا که جوان، به آرمانی ها نزدیک­تر و به فساد، بی­تعلق­تر است.

 دروغ گفتن، منشأ دیگری است که سلسله­ای از خطاها را به دنبال دارد. صداقت دو مرحله دارد: یکی مرتبه­ی نفسانی که انسان را با خود و حقایق، رو راست می­کند و مرحله­ی دوم که در گفتار و رفتار انسان متجلی می­شود. هر دو رتبه اگر به دروغ بیالاید، انسان را از حقیقت، جدا می­کند. در مرتبه­ی نفسانی، از خود بیگانگی، عدم ثبات شخصیت و نفاقِ شخصی را در پی دارد و در مرتبه­ی گفتار و رفتار، انسان را به توجیه یا دروغی دیگر وامی­دارد و این­بار جامعه، در باتلاق دوگانگی و نفاق و حیرت فرو می­رود.

پس انسان برای حق­بینی و رشد عقل و افزایش اراده­ی خیر، اولاً باید نیت خالص خیرخواهی و کمال داشته باشد. ثانیاً باید با کسب علم و جهان­بینی صحیح، عالَم را و انسان را و خالق این دو را و قواعد آن­ها را بشناسد. این کار، مگر از راه اتصال به منبع علم خالق عالَم که مقنّن و مدبّر عالم نیز هست، ممکن نخواهد بود و طریق آن، تعلّم در محضر فرستاده­ی الله و اوصیای ایشان است. آن­چه به عنوان نمونه­ی عینی می­توان معرفی کرد، کتاب «طرح کلی اندیشه­ی اسلامی در قرآن» از امام خامنه­ای1 و مجموعه­ی «مقدمه­ای بر جهان­بینی اسلامی» نوشته­ی متفکر شهید استاد مطهری است2 و هم­چنین مجموعه­ی «معارف قرآن» از مجموعه آثار استاد علامه مصباح3. ثالثاً بر مبنای آن جهان­بینی، سبک زندگی مناسبی اختیار کند تا بتواند بر مبنایی صحیح، سلوک کند. رابعاً گناه نکند یعنی بر خلاف قواعد تکوین عالم، حرکت ننماید. خامساً در زندگی، با خود صادق باشد و شخصیت دومی برای خود نسازد. عینی­تر که بگوییم مثلاً خودگویه نداشته باشد. به تعبیری خودِ حقیقی­اش را بی­پرده در زندگی دخالت دهد. خودش باشد نه آن­چه تصور می­کند یا خیال می­بافد یا آرزویش می­کند و برای اصلاح همین خودِ واقعی تلاش کند. سادساً زندگی را به شدت جدی بگیرد و آن را به لهو و لعب یعنی هرآن­چه بیهوده و غفلت­زا ست و به تعبیر قرآن در آخرت - که حیات حقیقی انسان است- ارزشی ندارد، نگذراند. یعنی تمام همّ خود را برای یک زندگی عاقلانه و پربار حقیقی - که سنگینی آن را روح انسان حس کند- به کار گیرد. : «و ما هذِه الحَیاةُ الدُّنیا الا لَهوٌ و لَعِبٌ و إنَّ الدارَ الآخرةَ لَهِی الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ. (عنکبوت: 64)»4 سابعاً سختی ابتدایی تطبیق نفس با این نظام را بپذیرد و بر آن صبر کند. ثامناً از هر آن­چه او را به تسلط خیال و تضعیف حاکمیت عقل می­کشاند، بپرهیزد. به عنوان مثال هرگاه دچار خیال­پردازی شد و در تخیلات فرو رفت، به محض التفات، خود را از آن برهاند.5 تاسعاً بسیار توبه کند یعنی هر دم به اصل خویش، متوجه گردد و برای رفع زنگارهایی که در گذر زمان بر جان او نشسته است، طلب آمرزش کند.

اگر مفیدتان بود برای حقیر نگارنده دعا کنید تا بی­عمل نمانَد.

----------------------------------------

1 : از انتشارات مؤسسه­ی جهادی صهبا نه دفتر نشر فرهنگ اسلامی

 2 : شامل «انسان و ایمان»، «جهان­بینی توحیدی»، «وحی و نبوت»، «انسان در قرآن»، «جامعه و تاریخ» و «زندگی جاوید یا حیات اخروی»

 3 : شامل «خداشناسی در قرآن»، «جهان­شناسی در قرآن»، «راه و راه­نماشناسی در قرآن»، «انسان­شناسی در قرآن»، «انسان­سازی در قرآن»، «اخلاق در قرآن» و «حقوق و سیاست در قرآن»

 4 : این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی، سرای آخرت است؛ اگر می­دانستند. (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)

5 : رجوع شود به «چهل حدیث»/ امام خمینی/ صفحه­ی 17/ ضبط خیال


92/5/24::: 5:59 ع
نظر()
  
  
<      1   2