سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چیزی برای ابلیس کمر شکن تر از این نیست که دانشمندی در قبیله ای ظهور کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :10
کل بازدید :89728
تعداد کل یاداشته ها : 35
103/1/31
1:52 ص

درباره­ی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، حرف برای گفتن فراوان است. بنده تنها به برخی از آن­ها که به نظرم لازم است، اشاره می­کنم:

 این انتخابات یک بار دیگر ثابت کرد که جناح­بندی­های مرسوم در میان سیاسیون ما، بی­مبنا و بی­معناست. آن­جا که هاشمی رفسنجانی که به عنوان بزرگ­ترین نماد راست سنتی شناخته می­شد، قیّم جریان چپ می­شود و آن­ها را مدیریت می­کند و البته اصلاح­طلبان نیز با اشتیاق یا اکراه، این مسأله را می­پذیرند. آن­جا که حسن روحانی از اعضای قدیمی جامعه­ی روحانیت مبارز و راست سنتی، به عنوان نامزد اصلاح­طلبان چپ مورد اتفاق واقع می­شود و محمدرضا عارف، از رقابت کناره می­گیرد. آن­جا که محمد خاتمی که به عنوان منتقد سرسخت کارگزاران در انتخابات 76 به ریاست جمهوری رسید، با پدر کارگزاران، مشترکاً تصمیم­گیر اصلاح­طلبان می­شوند. آن­جا که جناب دکتر ولایتی در مناظره­ی سیاسی، بسیار به مواضع اصلاح­طلبان در سیاست خارجی نزدیک می­شود. آن­جا که اختلاف نگاه استاد حداد عادل و دکتر ولایتی در مناظره بالا می­گیرد. آن­جا که جناب قالیباف در مناظره فرهنگی مشابه مشارکتی­ها و کارگزاران نظر می­دهد. آن­جا که آقا محسن رضایی در مناظرات، خود را خارج از دو جریان سیاسی می­شمارد. آن­جا که جناب جلیلی خود را نامزد مستقل می­داند. این­که بعضی از نامزدهای به اصطلاح اصول­گرا حاضرند برای رأی­آوری، روی اصول پا بگذارند یا نقض تعهّدات کنند یا ...

این­ها همگی حکایت از آن دارد که باید به مواضع امام خامنه­ای که سال­ها پیش، دو دستگی چپ و راست در ایران و دعوای اصول­گرا و اصلاح­طلب را بی­معنا و باطل دانسته و تقسیم­بندی خودی و غیر خودی را ارائه داده بودند، بازگردیم:

 1-    28/1/75: «مردم ما هشیارند؛ اما معنایش این نیست که آدم دغلى نخواهد توانست با پشت‏هم‏اندازى و تبلیغات گوناگون، فضا را غبارآلود کند و از آب گل‏آلود ماهى بگیرد. با وجود اینکه مردم هشیارند، بازهم ممکن است کسانى با یک نوع پشت‏هم‏اندازى و با یک نوع تبلیغات، فضا را غبارآلود کنند و از آب گل‏آلود ماهى بگیرند. خارجیها هم که به این مسائل دامن مى‏زنند و به دروغ، مردم ایران را تقسیم مى‏کنند. تقسیماتى که خارجیها از مردم مى‏کنند، اغلب خلاف واقع و دروغ است. عدّه‏اى «راست»، عدّه‏اى «چپ»، عدّه‏اى «سنتى»، عدّه‏اى «مدرن» ... این‏ها همه‏اش حرفهاى بى‏ربط و مزخرفى است که خارجیها القا مى‏کنند. البته یک عدّه آدم‏هاى ساده هم در داخل، بدشان نمى‏آید که بگویند ما جزو فلان دسته هستیم! خیال مى‏کنند که این یک افتخار است. نه آقا! جزو ملت ایران باشید. جزو توده‏ى انقلابى مردم باشید. جزو این جماعت و ملت دین‏باور باشید. اسمهاى چپ‏ و راست‏ و قدیم و جدید و امثال این‏ها، افسانه است. این‏ها واقعیت ندارد. به دلیل اینکه هیچ‏کدام از این گروههایى هم که آن‏ها ذکر مى‏کنند، هیچ تفکّر مدوّنى ارائه نکرده‏اند. دسته‏بندى گروهها با ارائه تفکّرِ مدوّن امکان‏پذیر مى‏شود. در شرایط فعلى، گروههاى موجود چه تفکّر مدوّنى دارند که ادّعا شود این با آن، این تفاوت را دارد! که این مدرن است، این نمى‏دانم چپ است، این راست است! این‏ها حرفهاى بى‏معنى است. حرفهاى بى‏ربطى است که خارجیها و تبلیغات بیگانه، عنوان مى‏کنند. بله؛ یک جریان ضدّ انقلابى و ضدّ دینى وجود دارد. یک لیبرالیسم ادّعایى و وابسته در کشور ما هست. نه اینکه نباشد. کسانى هستند که در دوران تسلّط رژیم فاسد و ستمگر گذشته، به ساز آن رژیم رقصیدند، با آن همکارى کردند، دست اطاعت و غلامى به آن دادند و آن اوضاع را تحمّل کردند و دم نزدند. (حالا نویسنده بودند، شاعر بودند، هنرمند بودند، مطبوعات‏چى بودند ... هرچه بودند!) بعد که نظام جمهورى اسلامى بر سرِ کار آمد و آزادى معقولى به همه داده شد و مردم توانستند آزادانه افکارشان را بگویند و حرفهایشان را به زبان بیاورند و بنویسند، این‏ها براى جمهورى اسلامى شیر شدند! حالا هم در مطبوعات وابسته‏اى که پولهایش از آن طرف مرز مى‏آید و خط کلّى‏اش هم به احتمال زیاد از آن طرف مرز داده مى‏شود، جمهورى اسلامى را متّهم مى‏کنند و به بعضى از اختلافات جزئىِ سلیقه‏اى دامن مى‏زنند و به شعار دادن پوچ مى‏پردازند. این‏ها هستند. از این‏ها بایستى به شدّت پرهیز کرد.»

2-     15/7/77: «بنده به این تعبیرات چپ‏ و راست‏ و این‏ها هیچ اعتقادى ندارم‏.»

3-     8/5/78: «من از اسم چپ‏ و راست‏ هم خوشم نمى‏آید؛ اما حالا خودشان گاهى مى‏گویند چپ‏ و راست‏!»

4-  26/11/78: «این یکى به جناح چپ بد مى‏گوید، آن یکى به جناح راست بد مى‏گوید؛ این‏ها کجا مى‏روند؟! کجا مى‏روید و چه مى‏خواهید؟! چیست این تعبیراتى که ساخته‏اند و غالباً هم این‏ها را دشمن در دهانشان گذاشته و پرتاب کرده و یک عدّه آدم غافل - حالا نمى‏گوییم مغرض اما بعضیشان هم قطعاً مغرضند- همین‏ها را گرفته‏اند و مرتّب لب مى‏جنبانند و این حرفها را تکرار مى‏کنند؟! چپ‏ و راست‏ چیست؟! این ملت، ملت مسلمان و مؤمن و یکپارچه‏اى است. آحاد این ملت، باهم این انقلاب را به وجود آوردند؛ باهم بیست و یک سال این نظام را حفظ کردند؛ باهم یک خطر بزرگ را در طول هشت سال جنگى که بر ما تحمیل شده بود، دفع کردند. بنابراین ملت باهمند؛ این دیوارکشى‏ها چیست؟! یک عدّه با نامى در گوشه‏اى، یک عدّه با نامى دیگر در گوشه‏ى دیگرى، همین‏طور مردم را تکّه‏تکّه مى‏کنند. البته مردم هم نشان داده‏اند که به این حرفها اعتنایى ندارند؛ این هم معلوم است. مردم راه خودشان را مى‏روند، کار خودشان را مى‏کنند؛ حالا هم آن‏ها بروند و کار خودشان را بکنند.»

5-  23/9/79: «تقسیم‏بندى جناحها به چپ‏ و راست‏ و مدرن و سنّتى و غیره، حرف است. این‏ها حقایق نیست. حقیقت عبارت است از آن تکلیف و مسئولیتى که شما دارید. آن مهم است. آن چیزى است که گریبان ما را مى‏گیرد. آن چیزى است که ما را به پاسخگویى در مقابل خدا وادار مى‏کند.»

6-  1/1/80: «امام به ما یاد دادند که هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید؛ اما عدّه‏اى فریادهاى خود را بر سر خودى‏ها کشیدند؛ به دیگران هم یاد مى‏دهند که بر سر همدیگر فریاد بکشند! امام در وصیت‏نامه و در تعلیمات دوران حیات بابرکت خود تکرار مى‏کردند که از غریبه‏ها و نامحرمها و نفوذى‏ها برحذر باشید. مراقب باشید تا کسانى که با این انقلاب و این نظام و این اسلام و با منافع مردم هیچ میانه‏ى خوبى ندارند، در ارکان تصمیم‏گیرى کشور نفوذ نکنند. مسأله‏ى غریبه‏ها و نااهلها و نامحرمها را، اوّل امام مطرح کردند. این‏ها در مقابلِ آن جهت و آن خطّ روشن، مى‏گویند از دوستان و از خودى‏ها برحذر باشید و پرهیز کنید. این‏ها را با نامهاى گوناگون و چپ‏ و راست‏ مطرح مى‏کنند. اگر شما هرکدام از این رادیوهاى بیگانه را باز کنید، در هریک از برنامه‏هایشان، حد اقل چند بار اسم جناح محافظه‏کار و نوگرا را مطرح مى‏کنند؛ تعبیراتى که ملت ایران و علاقه‏مندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومى این ملت و این کشور را به جبهه‏هاى مختلفى تقسیم مى‏کند. امام مى‏گفتند ایرانِ یکپارچه، ملتِ متّحد و هم‏زبان؛ اما عدّه‏اى سعى مى‏کنند طبق خواست و میل و صلاح‏دید دشمنان این ملت، جهات غیر عمومى را- قومیتها و مذاهب و دسته دسته کردن مردم و بازى با الفاظى از قبیل حزب و امثال آن را- در میان مردم رایج کنند و یکپارچگى مردم و آن وحدتى را که مى‏تواند ایران اسلامى را از لابلاى توفانها عبور دهد، به هر شکلى دچار انشقاق و پراکندگى کنند.»

7-  22/7/82: «به تشکّل‏هاى دانشجویى هم سفارش مى‏کنم که عزیزان من! اسمتان هرچه هست، باشد؛ براى من اسمها اهمیتى ندارد. جناح و گرایش سیاسى‏تان هرچه هست، باشد؛ براى من چپ‏ و راست‏ اهمیتى ندارد. آنچه براى من اهمیت دارد، این است که جوان و عنصر فعّال سیاسى ما توجّه کند که امروز کشور و ملتش کجا ایستاده است و باید چه‏کار کند و به چه چیزى همت بگمارد؛ نیرویش را صرف آن کند و به دهان دشمن- که براى ما خواب و خیالهاى زیادى دیده- نگاه نکند.»

8-  19/2/84: «بنده دعواى اصلاح‏طلب و اصول‏گرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‏بندى را غلط مى‏دانم. نقطه‏ى مقابل اصول‏گرا، اصلاح‏طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‏طلب، اصول‏گرا نیست. نقطه‏ى مقابل اصول‏گرا، آدم بى‏اصول و لاابالى است؛ آدمى که به هیچ اصلى معتقد نیست؛ آدم هرهرى مذهب است. یک روز منافع او یا فضاى عمومى ایجاب مى‏کند که به‏شدت ضد سرمایه‏گذارى و سرمایه‏دارى حرکت کند، یک روز هم منافعش یا فضا ایجاب مى‏کند که طرف‏دار سرسخت سرمایه‏دارى شود؛ حتّى به شکل وابسته و نابابش! نقطه‏ى مقابل اصلاح‏طلبى، افساد است. بنده معتقد به اصول‏گراى اصلاح‏طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش‏ها به صورت روز به روز و نوبه‏نو.»

9-  8/8/84: «بسیارى از اختلافاتى که در جامعه‏ى سیاسى کشور ما وجود داشت، ناشى از خودخواهی بود. بنده سالها پیش- شاید بیست سال پیش- گفتم اختلافاتى که به عنوان چپ‏ و راست‏ بروز مى‏کند، مثل اختلافات قبیله‏یىِ زمان قدیم است. نگذاریم این حالت ادامه پیدا کند؛ نگذاریم این خودخواهى‏ها در ما رسوخ کند و منشأ اثر شود.

10- 29/3/85: «این غلط است که ما کشور یا فعّالان سیاسى را به اصول‏گرا و اصلاح‏طلب تقسیم کنیم: اصول‏گرا و فلان؛ نه. اصول‏گرایى متعلق به همه‏ى کسانى است که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آن‏ها را دوست مى‏دارند؛ حالا اسمشان هرچه باشد.»

11- 18/8/85: «در آن سال­هاى ریاست جمهورىِ بنده، دو گروه در کشور بودند: چپ‏ و راست‏. یک عده‏اى مى‏گفتند چپ، یک عده مى‏گفتند راست. بنده یک بحث تحلیلىِ مفصلى کردم- سالهاى 62، 63 بود؛ حالا دقیقاً یادم نیست- و ثابت کردم که این اختلافات مثل اختلافات قبائل قدیمى عرب است. یک قبیله با یک قبیله‏ى دیگر بد بود؛ منشأش نه یک مبناى اقتصادى بود و نه یک مبناى اعتقادى. فرض کنید یک‏وقتى اسب این قبیله در مرتع یکى از افراد آن قبیله چریده، او هم مثلاً گفته بالاى چشمت ابروست؛ این هم یک جوابى داده و احیاناً خونى هم بینشان ریخته شده یا نشده، اما این دوتا قبیله دیگر تا ابد باید باهم دشمن باشند! بنده ثابت کردم که اختلافات آن روزِ چپ‏ و راست‏ در کشور ما از این قبیل است؛ و بود. اختلافات عاطفى و اخلاقى به دسته‏بندى‏هاى سیاسى تبدیل شده بود. البته امروز آن‏طور نیست. امروز یک عده عمیقاً با نظام جمهورى اسلامى مخالفند؛ حالا با زبان­ها و شعارهاى گوناگون و تحت پرچم­هاى مختلف با اصل نظام مخالفند. مخالفت هم نه به خاطر اینکه یک جایگزین بهترى براى آن دارند. با همان شعارهایى که جمهورى اسلامى به خاطر مبارزه با آن‏ها به وجود آمد، مى‏خواهند با جمهورى اسلامى مخالفت کنند. جمهورى اسلامى براساس نفى سلطه‏ى غرب و آمریکا سرکار آمد؛ اما این‏ها طرف‏دار سلطه‏ى غربند. جمهورى اسلامى براى گسترش دین و معنویت و مفاهیم اسلامى سرکار آمد؛ در حالى که این‏ها اصلًا مخالف گسترش این مفاهیمند. جمهورى اسلامى شعار خودش را وحدت دین و سیاست قرارداد؛ در حالى که این‏ها اصلا دشمنِ وحدت دین و سیاستند. بعضیها این‏طورى‏اند؛ حالا کمند، زیادند، چه کسانى‏اند و چه هستند، این‏ها را کار نداریم، لکن باز در بین همین مجموعه‏هایى که همفکرند و هم‏جهتند، انسان مى‏بیند یک اختلافاتى هست که باز از قبیل همان اختلافات قبیله‏اى سابق است.»